سکوت سرشار از ناگفته هاست
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
سکوت سرشار از ناگفته هاست
نوشته شده در شنبه 27 آبان 1391
بازدید : 1881
نویسنده : محمد رضا خوانساری- آرزو صفر پور

 

سکوت دنیای عجیبی دارد؛ دنیایی عجیب تر و سخت تر از دنیای کلام. سکوت می تواند محکم ترین انتقاد باشد، می تواند معنای رضایت باشد، می تواند پر از پوچی باشد، می تواند خسته کننده باشد، می تواند علامت خستگی باشد، می تواند خشم باشد، می تواند در خودش لایه هایی از محبت را مخفی کرده باشد، می تواند آبی بر آتش خشم باشد... خلاصه، سکوت دنیای عجیبی دارد. در این هنگام، نگاهی انداخته ایم به سکوت، کاربردهای مثبت اش در زندگی شلوغ امروز، کاربردش در دنیای معنا و معناهای ضد و نقیض اش؛ از رضایت گرفته تا نارضایتی و اعتراض .

 

شما در دنیایی پر هیا هو زندگی می كنین كه هر لحظه در معرض بمباران موسیقی بلند ، بوق اتومبیل ها ، سر و صدای ابزار ، مصالح ساختمان ، هواپیماها ، غرش كامیونها و ... است .

این صداهای غیر طبیعی ساخته ی بشر ، حواس شما رو پرت می كنن و سكوت رو در هم می شكنن . در واقع شما در فرهنگی بار اومدید كه نه فقط سكوت رو لگدمال می كنه بلكه ازش وحشت داره .

دقت كردید ؟ رادیوی ماشینیا ضبط همیشه باید باز باشه و اگه در حرف زدن وقفه حاصل بشه موجب ناراحتی و دست پاچگی میشه و مردم سعی می كنن كه گپ زدن اون رو زود پر كنن . برای خیلی ها تنها بودن یه كابوسه و تنها بودن شكنجه ی محضه .

دانشمند معروف بلز پاسكال میگفت : « همه ی بدبختی های انسان از این ناشی می شود كه قادر نیست تنها در اتاقی ساكت بنشیند » .

میگن هر آدم معمولی روزانه 60000 فكر جداگانه داره . اگه بتونید این تعداد رو به نصف برسونید ، دنیایی از امكانات رو برای خود فراهم خواهید كرد . چون درست وقتی كه در سكوت غرق میشید و با اون یكی میشید می تونید به ذات و اصل خودتون برگردید و به آرامشی مصفا دست پیدا كنین .

» .در عهد عتیق اومده : « آرام باش و بدان كه من خدایم

آرام باش در واقع یعنی سكوت . مادر ترزا سكوت و ارتباط اون رو با خدا اینطور وصف میكنه : « خدا دوست سكوت است ، ببینید چطور طبیعت ، درختان و گیاهان در سكوت می رویند . ببینید ستاره ها ، ماه و خورشید چطور در سكوت حركت می كنند ... ما به سكوت احتیاج داریم تا بتوانیم روح ها را لمس كنیم » . این شامل روح شما هم میشه .

در واقع فاصله ی بین نت هاست كه موسیقی رو به وجود میاره كه اونقدر براتون لذت بخشه . بدون فاصله ها فقط یه نت مداوم گوشخراش خواهید داشت . هر چیزی كه خلق میشه از سكوت میاد . افكار شما از هیچی سكوت پدیدار میشه . كلمات شما از این تهی سر بر میاره . همین ذات و نهاد شما از خلا ظهور میكنه .

شناختن خدا زایل كردن تردیدها و بی نیاز و مستقل شدن از تعریف و توضیح دیگران درباره ی خداست . به جای اون شما به شناخت شخصی خود نایل میشید و ملویل چه عالی میگه : « یگانه و تنها صدای خداوند سكوت است »  .

در سكوته كه جواب های خود رو خواهیدیافت . یادتون باشه در خلا ، در تهی بودن است كه همه چیز پدید میاد .

به آرامش و سكوت پیوستن و گوش دادن ، به شما الهام می بخشد .

هر وقت از زندگیتون احساس كسالت و بدحالی كردید به طبیعت رو كنید و آرامش خودتون رو باز یابید . این فرصت رو به خودتون بدید كه یه روز در هفته یا ماه رو تنها باشید و با خدا در آمیزید .

هر چیزی كه دوست دارید ظاهر بشه از روح شما و از سكوت پدید میاد . پطرس قدیس میگفت : « آنچه می بینی ، از چیزی كه به نظر می رسد پدید نیامده است » . ظهور از سكوت بر می آد بنابراین تا جایی كه ممكنه معجزه های بالقوه ی خود رو در سكوت محفوظی كه با اون در آمیخته اید نگهداری كنید .

 

 

سکوت از منظر مولانا

مولانا کسیست که اهل سکوت بود و بسیاری وقت ها از پس این پنجره آرام به تماشای دنیا می ایستاد. سکوت ورزی های طولانی مولانا و مراقبه های نفس گیر به او آموخت که سکوت تنها از یک جنس نیست و در جایگاه های مختلف می تواند معانی گوناگونی به خود بگیرد. در این راه، اولین مرحله سکوت، سکوت سالکانه نامیده می شود؛ سکوتی که طی آن، فرد روح خود را ملزم به سکوت می کند تا آرامش را به خود بازگرداند و بتواند آینه صافی از نقش آفرین خود شود. در مرحله بعد نوبت به سکوت عارفانه می رسد؛ سکوتی که سالک، سوار بر آن مرکب، به سمت مقصد خود می تازد. آن چه در ادامه می آید، جدا از آشنایی با دیدگاه های مولانا، خود، آینه ای است برای دیدن جنبه های مختلف سکوت که در زندگی روزمره مان هم می تواند به چشم آید و به کار رود.

 

1 ) سکوت اخلاقی

یکی از مهم ترین انواع سکوت، سکوت اخلاقی است که آن را داروی آفات زبان دانسته اند؛ آفاتی همچون دروغ گفتن، غیبت کردن و تهمت زدن، همه از زبان برمی آید و نه تنها دامن مخاطب را می گیرد که گوینده را هم درگیر می کند؛ شأن و منزلت اجتماعی اش را پایین می آورد و گناه به دامان اش می نویسد. از مولانا در داستان طوطی و بازرگان، در همین رابطه، می خوانیم که: «ای زبان! تو بس زیانی مر مرا/ چون تویی گویا، چه گویم من تو را؟/ ای زبان! هم آتش و هم خرمنی/ چند این آتش در این خرمن زنی؟/ ای زبان! هم گنج بی پایان تویی/ ای زبان! هم رنج بیدرمان تویی/ هم صفیر و خدعه مرغان تویی/ هم انیس وحشت هجران تویی و...» مولانا از دردهایی می گوید که درمانش سکوت است: «نکته ای کان جست ناگاه از زبان/ همچو تیری دان که آن جست از کمان/ وا نگردد از ره آن تیر، ای پسر/ بند باید کرد سیلی را ز سر/ چون گذشت از سر جهانی را گرفت/ گر جهان ویران کند نبود شگفت . »

 

2 ) سکوت برای تعلیم

یک مقام دیگر سکوت سالکانه، سکوت برای فراگیری و زبان در دهان کشیدن برای آموختن است: «کودک اول چون بزاید شیرنوش/ مدتی خامش بود او جمله گوش/ مدتی می بایدش لب دوختن/ از سخن تا از سخن آموختن . . . » کسی که می خواهد تعلیم بگیرد،یکی از شرایط اصلی اش در عالم معنا، آموختن سکوت است تا بتواند از حضور استاد و علم او استفاده ببرد .

 

3 ) سکوت رازدارانه

سکوت، تنها لب از سخن بستن و تیر حرف ها را در کمان دهان نگه داشتن و یا در حضور استاد زبان در کام کشیدن نیست. نوع دیگری از سکوت، سکوتی است که سالک می آموزد و در پیش می گیرد تا رازی را که آموخته با نامحرمان در میان نگذارد: «تا نگویی سر سلطان را به کس/ تا نریزی قند را پیش مگس »

 

4 ) سکوت در برابر نامحرم

این سکوت، سکوتی است که سالک در مقابل کسانی در پیش می گیرد که با آنها نزدیکی و هم دلی احساس نمی کند: «هر که او را هم زبانی شد جدا/ بی زبان شد گرچه دارد صدنوا چونکه گل رفت و گلستان درگذشت/ نشنوی زان پس زبلبل سرگذشت.» و اگر سالک در کنار عزیز هم دلی قرار گیرد، دست از این سکوت می کشد و رازدل به سخن برملا می سازد: «حرام دارم با مردمان سخن گفتن/ و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم/ هزار گونه بلنگم به هر رهم که برند/ رهی که آن به سوی توست ترکتازکنم/ خموش باش زمانی بساز باخمشی/ که تا برای سماع تو چنگ ساز کنم » .

 

سکوت عارفانه5 )

بعد از این مراحل، نوبت به سکوت عارفانه می رسد؛ سکوتی که ناشی از معرفت نسبت به جهان است. در این مرحله، سالک به سبب مواجه شدن با بزرگی حق، زبان در می بازد. مولانا بر این باور است که این حدیث پیامبر (ص) که: «من عرف ا... کل لسانه: هر کس که خدا را شناخت، زبان در کام می کشد» ناظر به همین مقام است؛ چرا که معرفت به خدا زبان را می دوزد. البته این سکوت هم مراتبی دارد :

.سکوت معرفت آمیز: سکوتی که ناشی از معرفت بی واسطه عارف است؛ از جان جهان

.سکوت عشق آمیز: وقتی که عارف به مقام معرفت می رسد و چیزی نمانده که به سرزمین عشق الهی گام نهد.

سکوت در مقام فنا: این عالی ترین مرتبه سکوت است؛ سکوتی که مولانا در دو ماه آخر عمرش دچار آن شد و سرایش مثنوی را ناتمام گذاشت و تنها به این حرف بسنده کرد که: «قوه نطق من از این پس به گفتار نمی آید و باقی آن داستان هم بی واسطه لفظ و زبان در گوش دل آن کسی که نور جان دارد گفته می آید و حاجت به نظم و بیان نیست » ..

 

آتش خشم را با آتش سکوت خاموش کن

مهم ترین کاربرد سکوت هنگام درگیری است. وقتی که دو نفر در حال مشاجره هستند، مدام در حال پیدا کردن کلمات و ساختن داستان ها برای متهم کردن یکدیگر هستند، بدون توجه به اینکه خودشان هم به بسیاری از حرف هایی که می زنند از ته دل باور ندارند. اما به علت هیجانات فضایی که ایجاد شده است قدرت تمرکز و تفکردرست و منطقی را از دست داده اند، ضربان قلب شان بالا رفته، احساس تهاجم به حریم شخصی شان را دارند و بدتر از همه تصور می کنند هر آنچه طرف مقابل در وضعیت مشاجره به آنها می گوید حقیقتی است که در ذهن اش وجود داشته و در حال حاضر در حال رو شدن است. در صورتی که حقیقت غیر از ایناست. در چنین وضعیتی پیش از هرگونه پاسخ دادن به طرف مقابل چشم هایتان را ببندید و سکوت کنید. می توانید برای این سکوت زمان بگذارید؛ مثلا اگر در زندگی روزمره زیاد در این حالت قرار می گیرید، از زمان های سکوت کوتاه شروع کنید و این زمان را افزایش بدهید .

 

فرض کنید ماشینی جلوی راه شما را گرفته است. راه هم از شما است. با این حال، طرف مقابل نه تنها کوتاه نمی آید؛ که شروع می کند به توهین به شما. شما چه کاری را انتخاب می کنید؟ شما هم هر آنچه بلد هستید را نثار او می کنید چون حق را از آن خود می دانید؟ می ترسید و راه تان را کج می کنید و عقب عقب می روید؟ این دو حالت، هیچ کدام عکس العمل درستی نیستند و به قول معروف از این سو و آن سوی بام افتاد ن اند. چه باید بکنید؟ شما می توانید در مرحله اول سکوت کنید تا سریعا به مرحله خشم و عکس العمل انتقال پیدا نکنید. سکوت شما در برابر توهین های فرد مقابل مثل دیوار سنگینی می ماند که مشتی بر آن کوبیده می شود، در حالی که برای دیوار هیچ اتفاقی نمی افتد و آن مشت است که آسیب می بیند. اما در لحظه سکوت می توانید به چه چیزهایی فکر کنید :

. طرف مقابل مشکل رفتاری خاصی دارد؛ وگرنه این گونه رفتار نمی کرد

.طرف مقابل در شرایط سختی قرار گرفته و این رفتار عکس العمل غیرمستقیم اوست

.این نوع افراد در جامعه ای که زندگی می کنیم بسیارند و نمی توان با همه آنها درگیر شد

.جواب فحاشی او را با فحاشی و توهین دادن دقیقا همان چیزی است که طرف مقابل می خواهد

آیا در صورت درگیری توان مقابله با آن فرد را دارم؟

آیا اگر راه را به او بدهم، احساس بدی نسبت به خودم پیدا می کنم؟

.من زیاد هم عجله ندارم و می توانم به طرف مقابل ضمن انتقاد از عملکرد اشتباه اش راه بدهم

.می توانم به پلیس اطلاع بدهم و از حمایت او برخوردار شوم، ضمن اینکه هیچ عکس العملی نشان ندهم

 

« سکوت» می تواند اولا فرصتی به شما برای سنجش شرایط بدهد، ثانیا دیوار سردی در مقابل طرف روبه رو بکشد. پس از این سکوت که شاید۱۰ ثانیه هم طول نکشد، حداقل اتفاقی که می افتد عمل کردن به شیوه ای منطقی است .

 

شنیدن صدای دیگران

متضاد «حرف زدن»، «منتظر ماندن» است؛ نه «شنیدن »

 

فران لبوویتس

خیلی از وقت ها سکوت کردن به شما کمک می کند تا حرف های دیگران را هم بشنوید. شاید با خودتان بگویید خب! من خیلی از وقت ها این کار را انجام می دهم اما اگر دقیقا بر رفتار خود تمرکز کنید، می بینید این طور نیست. بارها و بارها پیش آمده که وقتی حرف خود را زده اید به جای اینکه به جواب طرف مقابل گوش دهید، در ذهن خود حرف بعدی تان را مرور کرده اید. این سکوت به احترام طرف مقابل نیست بلکه خودخواهی شما است که اول حرف می زنید، بعد دنبال حرف بعدی خود می گردید و این گونه است که بسیاری از آدم ها حرف یکدیگر را نمی فهمند چون اصلا به حرف همدیگر گوش نمی کنند، چه برسد به اینکه سعی کنند تا حرف هم را بفهمند. برای اینکه این گفته به شما ثابت شود وقتی در جمعی شاهد گفتگویی (هر چند ساده) هستید کمی بر دو طرف ماجرا دقیق شوید، آن وقت می توانید با توجه به حرف های طرفین متوجه شوید کدام یک به حرف دیگری هم گوش می دهد و کدام یک تنها به دنبال حرف های خودش است. اگر یاد بگیرید که حرف طرف مقابل را بشنوید، خیلی زود به خطای خود یا دیگران پی می برید .

 

انتقاد با زبان بی زبان

سکوت گاهی محکم ترین انتقاد است.

 

چارلز بوکسون

هرچند در کلاس های رو به افزایشیوگا و مدیتیشن به افراد تمرکز کردن و سکوت را می آموزند اما در دنیای پر سر و صدا و هیاهوی امروز هنوز هم جای بسیاری از کلاس ها برای آموزش سکوت خالی است. سکوتی که برخلاف تصور بسیاری لبه بسیار تیزتری نسبت به کلام ها دارد. سکوتی که به گفته مارگوت بتیل، شاعره آلمانی سرشار از ناگفته ها است. سکوتی که اگر فهمیده نشود سر به طغیان می گذارد. سکوتی که به گفته توماس کارلیله بی انتها است: سخنرانی زمان دارد اما سکوت بی انتها است .

 

پس چرا وقتی در مقابل فردی قرار می گیرید که به هیچ وجه زبان شما را نمی فهمد و نمی خواهد بفهمد چون گوش خود را بسته است، خود را خسته می کنید و باز حرف می زنید؟ چرا لحظه ای سکوت نمی کنید تا راه دیگری برای این کوچه بن بست بیابید؟

 

وقتی به احساست شک داری سکوت کن

گاهی وقت ها به کسی و یا چیزی شک می کنید! مثلا با خود می گویید: «پسرم به من دروغ گفت؟»، «کسی از کیف من پول برداشته؟!»، «خواهرم چیزی را از من پنهان می کند؟» و یا شک های بزرگ تر درباره آدم های نزدیک تر. در این موقعیت به زبان آوردن سریع هر آنچه در ذهن دارید، خطا است و می تواند رابطه ای را برای همیشه پایان بدهد. فراموش نکنید تنها مزه مزه کردن غذا نیست که لذت خوردن اش را زیاد می کند بلکه مزه مزه کردن کلام هم ارزش آن را دو چندان می کند .

 

 

 

معنای سکوت

سکوت پایان ندارد چون درک معنایش سخت است، چون یک معنا ندارد و امروز در مقابل آن گفته که «سکوت علامت رضا است» بسیاری قد علم می کنند و آن را مترادف معانی دیگری می دانند؛ از نارضایتی و زبان در مقابل نامحرم در کام کشیدن تا بسیاری معانی دیگر. فهمیدن معنای سکوت سخت است، هر چند به گفته پرویز شاپور (طنزپرداز): «تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت می کنند» اما سکوت هر فردی با دیگری ترجمان متفاوتی دارد و باز به گفته جورج باکویا: «همه کس نمی تواند معنای سکوت را بفهمد و تو اگر سکوت مرا نفهمی، چگونه می توانی کلمات من را بفهمی؟!» پیدا کردن معنای سکوت برخلاف حرف زدن و کلمه در دهان چرخاندن، سخت است اما تجربه سکوت کردن و سکوت را شنیدن در مقابل کلمه پرانی تجربه ای شیرین است که از طرفی می تواند کلام خام را بپروراند و از طرفی راهی باز کند برای دیدن و شنیدن سکوت افرادی که کلام شان در این هیاهو گم شده است .

 

مردی که به زبان سکوت حرف می زند

پرویز شاپور، طنزپردازی شعرآفرین است و شاعری طنزاندیش؛عمران صلاحی که خودش طنزپرداز بود، این گونه «شاپور» را که دوست صمیمی و قدیمی اش بود روایت می کرد. آثار شاپور را با عنوان «کاریکلماتور» می شناسند؛ یعنی کاریکاتوری که با کلمات بیان می شود. نوشته های شاپور با این نام نوظهور شناسنامه گرفت و شهرت پیدا کرد. شاپور که درباره «سکوت»، کاریکلماتورهای زیادی دارد، این را نشات گرفته از سرشت خودش می داند که زیاد اهل حرف زدن نبوده. هر کاریکلماتور او پنجره ای تازه است به واژه هایی که برای تان کلیشه ای شده . گزیده ای از آنها را که درباره سکوت است از کتاب «قلب ات را با قلب ام میزان می کنم» بخوانید .

 

.تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت می کنند

.به اندازه سکوت می توان حرف زد

.سکوت ام را روی نوار ضبط کردم

.با سکوت تکلم می کنم

.مرگ سکوت را جاودانه تکرار می کند

.سکوت فریاد را در آغوش گرفته غرق بوسه کرد

.سکوت را استراق سمع می کنم

.سکوت از بی حوصلگی فریاد کشید

.پس از مرگ با سکوت تکلم می کنم

.سکوت واژه ها را می بلعید

.سکوت فریادی است که تارهای صوتی اش را از دست داده

.تکلم به عمر سکوت خاتمه داد

.سکوت به ریش فریاد لال می خندد

.سکوت با خودش حرف می زند

.سکوت دروغ نمی گوید

.سکوت با حروف بی صدا تکلم می کند

.سکوت راه را برای فریاد هموار می کند

.سکوت، عاشق شنیدن است

.سکوت مخفی گاه فریاد است

.سکوت صدای پای مسافر لبریز از خستگی است

.سکوتییافت نمی شود که فریادی در پی نداشته باشد

 .سکوت از بازگو کردن شنیدنی هایش عاجز است

.سکوت را در مکتب آدم پرگو آموختم

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: